حمله تند روزنامه جوان به سریال «بازی مرکب»

سریال بازی مرکب ، بچگانه و عقب‌مانده طور ولو جذاب برای طیف عام سینما ساخته شده است!

روزنامه جوان نوشت: توسعه سرمایه‌داری در جهان پس از فروپاشی شوروی گرچه نزدیک دو دهه مضامین رسا و واضح عدالت‌طلبانه و ضدسرمایه‌داری را در سینما کمرنگ کرد، اما این موج چندسالی است مجدداً خود را به اشکالی مختلف نشان می‌دهد.
اشتراک گذاری:
لینک کوتاه
تصویر سریال بازی مرکب ، بچگانه و عقب‌مانده طور ولو جذاب برای طیف عام سینما ساخته شده است!

به گزارش خبرنگاران فرهنگ،هنر و رسانه گزارش خبر، سریال کره‌ای بازی مرکب که نتفلیکس غول رسانه‌ای امریکا اخیراً آن را عرضه کرده خیلی رو حرفش را می‌زند؛ اینکه عده‌ای برده هستند و قشری برده‌دار مضمون تازه‌ای در سینما نیست. استنلی کوبریک نیم‌قرن پیش با اسپارتاکوس ارجاعی تاریخی به نظام برده‌داری داشت و اثری ماندگار ارائه داده بود. بانک در بخش قابل توجهی از آثار بزرگ و کلاسیک سینمای امریکا به انحای مختلف به چالش کشیده شد و برای مثال بهترین فیلم تاریخ سینما از نگاه بسیاری از محافل کیفیت‌سنجی سینمایی امریکا را به عنوان یک زندان بزرگ نشان می‌داد که زندانیان بعضاً بی‌گناه و قربانی سیستم می‌کوشند از آن بگریزند. زندانی‌ای که در فیلم رهایی از شائوشنگ یک بانکدار است و گویی قرار است زندگی در زندان روح او را تطهیر کند. فرانک دارابونت در اقتباسی باشکوه از رمان استیون کینگ وقتی در سکانس پایانی اندی دفرسون را از دل لجنزار متعفن فاضلاب به بیرون زندان می‌کشد، او را در موقعیتی قرار می‌دهد که زیر رگبار ممتد باران و رو به آسمان گویی خود را غسل می‌دهد تا به مرز امریکا با مکزیک برسد و رهایی را با رستگاری پیوند بزند.

بی‌صداقتی در مضمون

بازی مرکب، اما بچگانه و عقب‌مانده ولو جذاب برای طیف عام سینما ساخته شده است. هر قدر فیلمسازان بزرگ تاریخ سینما همچون چارلی چاپلین نگاهی دقیق و صادقانه به نقد سرمایه‌داری جهانی داشتند و آن را در آثارشان به بهترین نحو ارائه می‌دادند، برخی آثار تازه به دوران رسیده‌ای که دو نمونه از آن در این سال‌ها از کره‌جنوبی سربرآورده است، متظاهرانه نظام نوین سرمایه‌داری را به چالش می‌کشند. گویی طبع مخاطب خسته از نابرابری‌های اجتماعی که طیف گسترده‌ای را در جهان تشکیل می‌دهد، باید به نحوی تغذیه شود تا انرژی متراکمی را که ذخیره کرده است با آثاری دم‌دستی تخلیه کند.

خشونت سریال و نگاه بیش از حد تحقیرآمیز به فرودستان این عدم‌صداقت را به خوبی لو می‌دهد. این همان زاویه نگاهی است که در فیلم اسکاری انگل نیز به واضح‌ترین شکل ممکن ارائه می‌شود. گویی قرار است به مخاطب القا شود که زندگی سگی ناشی از استحقاق آنهاست و فقط قرار است طبع برده‌وار و حقیر این طیف به ایشان گوشزد شود. هر قدر بزرگان سینمای کلاسیک امریکا در ارائه مضمون ضدسرمایه‌داری برای مخاطب احترام قائل بوده است و منزلت طبقات محروم در آثار ایشان نمود بارزی داشت، آثار کره‌ای، چون بازی مرکب و انگل نگاهی از بالا و تحقیرآمیز به این طبقات دارند و محرومان را اعضایی عقده‌ای، بی‌سواد و نادان تصویر می‌کنند که لیاقتشان چیزی بیش از این نیست.

از راننده تاکسی تا جوکر

ردپای عصیان علیه سرمایه‌داری سه سال پیش در فیلم سینمایی جوکر نیز به شکلی دیگر خود را نشان داده بود؛ اثری قابل تأمل که بیشتر هشدارگونه به نظر می‌رسید و ادامه وضع موجود جوامع غربی را با یک شورش طبقاتی کور گوشزد می‌کرد. ردپای عصیان علیه سرمایه‌داری در برخی از آثار مارتین اسکورسیزی نیز قابل ردیابی است. راننده تاکسی با بازی رابرت دنیروی جوان راوی سرباز بازمانده‌ای از جنگ ویتنام است که برای امرار معاش در خیابان‌های پایین شهر نیویورک در پی هویت از دست رفته خود می‌گردد. پرسه‌زنی با تاکسی از نگاه تراویس در شهری که به شکلی سخت نشانه‌های جهان سرمایه‌داری در آن به چشم می‌خورد و حضور او در بین کمپین‌های انتخاباتی در خیابان‌ها و شورش او علیه یک پاانداز در محله‌ای که پاتوق زن‌های خیابانی است، خشونتی را ارائه می‌دهد که مخاطب نمی‌تواند ارجاعی جز سیستم معیوب و ناعادلانه حاکم را برایش در ذهن تداعی کند.
اسکورسیزی نه تنها در فیلم راننده تاکسی مانند شخصیت‌های سریال بازی مرکب و فیلم انگل کاراکتر اصلی فیلمش را تحقیر نمی‌کند بلکه طوری عمل می‌کند که مخاطب با او همذات‌پنداری و خود را کنار او حس کند. او نشان می‌دهد تراویس اتفاقاً از روحیه و شخصیت آزاده‌ای برخوردار است که سرمایه‌داری خشن هویت فردی او را نادیده گرفته است؛ هویتی مچاله شده که هیچ جمعیت قابلی نمی‌تواند آن را به خود پیوند بزند. فیلمساز در همه آثاری از این دست با قربانیان چنین وضعیتی همدردی می‌کند، اما آثاری، چون بازی مرکب برای هویت و شخصیت کاراکترهای فقیر و محروم خود ارزشی قائل نیست. در فیلم کره‌ای انگل که دو سال پیش اسکار بهترین فیلم خارجی زبان را به خود اختصاص داد نیز ردپای نگاه استهزاآمیز فیلمساز به وضوح خود را نشان می‌دهد؛ خانواده‌ای که به جای پافشاری بر عزت نفس از دست داده خود حاضرند مانند جانورانی انگل‌وار خود را به خانواده‌ای ثروتمند بچسبانند و از طریق زندگی زیرزمینی مانند یک موش کور در تاریکی مطلق سر کنند و به شنیع‌ترین شکل ممکن تن به جنایت قتل صاحبخانه بدهند تا موقعیت طبقاتی بهتری کسب کرده باشند.

هر قدر لحن و فضاسازی آثاری، چون جوکر و راننده تاکسی در به چالش کشیدن وضع موجود جامعه جدی و پرطنین است، آثاری، چون بازی مرکب با اختیار لحن مسخره‌آمیز و طعنه‌وار وضعیتی ارائه می‌دهند که با وجود خشونت بالا فقط باید به آن خندید نه اینکه از آن متأثر شد.

بازی مرکب از این منظر اثری است که قرار است با چنگ زدن به اصلی‌ترین موضوع و مسئله جهان یعنی بی‌عدالتی سیستماتیک صرفاً غریزه‌ای را که طالب سرگرمی است، ارضا کند. به عبارتی دیگر آثاری از این نوع بیشتر سوءاستفاده سینمایی از موقعیت دردآور بشر امروز در مطالبه عدالتخواهانه‌اش است؛ آثاری که قرار است تا می‌تواند جدیت مسئله عدالتخواهی را در جهان به ابتذال نزدیک کند تا صرفاً محملی برای خندیدن باشد نه عرصه‌ای برای اندیشیدن.